شعری در وصف حضرت عباس (ع)
عباس یعنی شهادت یکه تازی▪ عباس یعنی عشق یعنی پاکبازی
▪ عباس یعنی با شهیدان همنوازی
▪ عباس یعنی یک نیستان تکنوازی
▪ عباس یعنی رنگ سرخ پرچم عشق
▪ یعنی مسیر سبز پرپیچ و خم عشق
▪ جوشیدن بحر وفا معنای عباس
▪ لب تشنه رفتن تا خدا معنای عباس
▪ صد چاک رفتن تا حریم کبریایی
▪ صد پاره گشتن در طریق آشنایی
▪ بی دست با شاه شهیدان دست دادن
▪ بی سر به راه عشق و ایمان سر نهادن
▪ بی چشم دیدن چهره رویایی یار
▪ جاری شدن در دیدن دریایی یار
▪ بی لب نهادن لب به جام باده عشق
▪ بی کام نوشیدن تمام باده عشق
▪ این است مفهوم بلند نام عباس
▪ در ساحل بی ساحلی آرام عباس
▪ یک مشک آب سرد و دریایی طراوت
▪ یک بارقه از حق و خورشیدی حرارت
▪ وقتی که اقیانوس رادر مشک می ریخت
▪ از چشمه چشمان دریا اشک می ریخت
▪ در آرزوی نوش یک جرعه از آن لب
▪ جان فرات تشنه، آتش بود از تب
▪ خون علی عباس را تقریر می کرد
▪ آیات سرخ عشق را تفسیر می کرد
▪ وقتی زفرط تشنگی آلاله می سوخت
▪ گلهای زهرا از لهیب ناله می سوخت
▪ می سوخت در چنگال شب باغ ستاره
▪ می سوخت جانش از تف داغ ستاره
▪آمد به سوی خیمه اقیانوس بر دوش
▪ آمد ندای خون حق را حلقه بر گوش
▪ عباس بود و یاری خون خدا بود
▪ در چلچراغ چشم او محشر به پا بود
▪ عباس بود و لشکر شب در مقابل
▪ عباس بود و مجمر خورشید در دل
▪ وقتی که قامت پیش خورشید آب می کرد
▪ طفل حزین عشق را سیراب می کرد
▪ وقتی که دست دست حق از دست می رفت
▪ تا خلوت ساقی کوثر مست می رفت
▪ پایان او آغاز قاموس وفا بود
▪ پایان او آغاز کار مصطفی بود
▪ با گام های شور آهنگی دگر زد
▪ بر چهره شب رنگ رخسار سحر زد
▪ عباس یعنی یک نیستان تکنوازی
▪ هفتاد و دو آهنگ حق را همنوازی
شاعر: خلیل شفیعی